نفس ما مهتابنفس ما مهتاب، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما مهتاب

تولدانه- فرشته ی صورتی من

               دخترکم ،فرشته ی صورتی من ، همه ی روزهای زندگیم با آمدنت پر از پروانه های صورتی و یاسیه زیبایی شده که در تمام لحظاتم به پرواز در می آیند و آسمان زندگیمان هر لحظه از مهتاب نگاهت نورباران میشود.نمیتوانم احساسم را از آمدن و داشتنت آنگونه که باید بیان کنم و فقط شکر میکنم خدایی را که مارا لایق فرشته ای چون تو دانست.مقدمت ترانه باران آسمانی ترینم....   تولدانه در ادامه مطلب روز جمعه 13 تیر خواب از سرم پریده بود بیدار شدمو رفتم اتاقت و با ذوق فراوون مشغول چسبوندن پروانه های رنگی شدم.و بعد هم مقدمات افطاری.کل روز با عشق و شکر تمام نگاهت میکردم و هر لحظه محکم در آ...
15 تير 1393

مقدمت ترانه باران

                ساعت 12 روز 12 تیر ،لحظه ای که مبدا خوشبختی و نشاطمون شد.لحظه ای که صدای تو در گوش زندگیمون پیچید.لحظه ای که باور کردیم معجزه را ،لحظه ای که فهمیدم عشق بالاتر ازین نمیتواند باشد. فرشته ام امروز حال عجیبی داشتم .صبح رنگ دیگه ای داشت ،خواب بودی و من دلم نیومد بیدارت کنم فقط نگات کردم و خدا رو بابت وجودت شکر کردم.هنوز خواب بودی و من توی اتاق صورتی و پر از پروانه ات داشتم خاطره های اونروز قشنگو مرور میکردم.ترس و نگرانیی که پر از امید بود..پر از تجربه ای ناشناخته ،پر از سوالهایی که تو ذهنم مرور میشدن :"یعنی سالمه ؟چه شکلیه ؟ واقعا دارم بچه ...
12 تير 1393

در آستانه سه سالگی

                                           روزهای گرم و پرنشاط تابستون در راهه..و خونه ی کوچیک ما هم با خورشید همیشه تابونش گرم و شیرینه..اونقدر محبت و انرژی میگیریم از وجودت که همه ی سردیها و ناملایمات در حلاوتش حل میشه.اونقدر خودتو تو دل همه جا کردی که گاهی یه روز کامل نمیبینمت و همه دوست دارن کنارشون باشی.مخصوصا بابا بزرگ (بابای بابا) که اگه یه روز نری خودش زنگ میزنه و میگه بفرستیمت اونجا. خاله جونت که دیگه جای خود داره! یکی از تفریحای مشترکمونم پیاده رویه و معمولا عصرا با هم میریم و همیشه نهایت لذتو میبرم از کنارت قدم ز...
1 تير 1393
1